باور کنید این بار «شرایط کنونی» واقعا «حساس» است ! / قالیشویی اصل تهران / 0123 قالیشویی محدوده شیان ۷۷۹۰۰۸۹۱

سایر بازدید: 179

طبق تبلیغات مرسوم در جمهوری اسلامی، ما همیشه در « شرایط حساس کنونی» هستیم! اما به نظر می رسد که شرایط فعلی ، از شرایط حساس کنونی هم جدی تر باشد زیرا سرمایه اجتماعی نظام جمهوری اسلامی که مهم ترین مولفه ی حفظ و نشاط سیاسی یک کشور است در یکی از خطرناکترین سطوحِ بعد از انقلاب  قرار گرفته است و این می تواند «شروعی بر یک پایان»  باشد یا تبدیل به یک « نقطه عطف و شروع یک بازگشت» بشود. 

یک نظام سیاسی باید همزمان از دو مولفه ی مقبولیت و مشروعیت برخوردار باشد. بروز این دو مولفه ی سیاسی-اجتماعی دریک سطحِ مطلوب و مناسب، تضمین کننده بقا و ادامه ی راه نظام سیاسی و حفظ ساختار کشور است. مشروعیت یک نظام به نوع حکومت بر می گردد و مقبولیت به حاکم. یعنی مشروعیت نظام باید مورد تایید خداوند ( یک منبع الهام بخش) باشد و مقبولیتِ حاکم، مورد تایید مردم. این مقبولیت می تواند از درجه ی عشق و از خودگذشتگی مردم برای حفظ نظام تا علاقه ی مردم به نظام ادامه یابد و تا به نارضایتی ، عصبانیت و تنفر سیاسی ختم شود. 

شاه کلید رابطه میان مشروعیت و مقبولیت در یک نظام سیاسی ، «« کارآمدی »» است. اگر رئیس دولت در یک نظام کاملا مشروع ( از نظر مردم) کارآمدی ضعیفی داشته باشد، باید جای خودش را به یک فرد کارآمد و نسبتا مقبول بدهد و گرنه همان مشروعیت نظام نیز از لحاظ مردم زیر سوال می رود. 

 اما مساله مهم جایی است که این مقبولیت اصطلاحا « به یک مو بند می شود» . در این نقطه، اگر نظام سیاسی تصمیمِ درستی نگیرد، سرمایه اجتماعیِ پایین و عصبانیت مردم از حاکمیت تبدیل به «تنفر» می شود. این جاست که دیگر هیچ اقدامی باعث برگشت مردم نخواهد شد و اصطلاحا شروعی بر پایان یک حکومت خواهد بود. ( امکان دارد فرآیندِ این پایان، چند سالی طول بکشد اما گریزی از آن نخواهد بود) اما اگر دقیقا در همین نقطه انفاق خوبی شکل بگیرد و نظام بتواند کارایی خود را تا حدی بیشتر کند ، با افزایش سرمایه اجتماعی، وضعیت مقبولیت نظام از مرز بحران خارج شده و نظام فرصت دوباره ای برای شروع و ادامه خواهد داشت. در منظر نویسنده و تعدادی از کارشناسان اجتماعی و سیاسی، ما الان دقیقا در این وضعیت حساس و فوق حساس هستیم. جایی میان یک «سرمایه اجتماعی کم برای شروعی دوباره» یا «تنفر اجتماعی و سیاسی» و شروعی بر یک پایان .

همیشه کارآمدی یکی از مهمترین عوامل کلیدی در تعیین میزان مقبولیت یک نظام است اما به نظر می رسد در شرایط فعلی کارآمدی مهم ترین و حیاتی ترین عنصر باشد. 

در کشور ما تصوراتی وجود دارد که اگر یک انتخابات پرشور مانند خرداد 76 ، 88 یا خرداد 92 داشته باشیم، حتی اگر رییس جمهور منتخب ناکارآمد هم باشد ، مردم آن را به حساب ناکارآمدی شخص یا دولت می نویسند و چون انتخابِ خودشان بوده است، خطری متوجه سرمایه اجتماعی نظام نیست.

 در حالی که اصلا و ابدا اینگونه نیست. شاید این روش در سال 76 یا 88 جواب می داد اما بعد از تکرار چندین و چند باره ی آن ( انتخابات پرشور و رییس جمهورهای ناکارآمد) مردم مقصر را دولت ها نمی بینند و مستقیما از سرمایه اجتماعی نظام کم خواهند کرد ( این مساله براحتی در میان مردم مشخص است) و با توجه به وضعیت بد این سرمایه اجتماعی، فاجعه همین نزدیکی ها است. 

جالب اینجاست که اگر مردم بیشتری درگیر فضا و احساسات انتخاباتی شوند اما در هشت سال آینده ، ناکارآمدی از انتخابِ خود ببیند، آرام آرام مشروعیت خود انتخابات نیز در نزد مردم کمرنگ می شود.

البته باید توجه داشت که مشارکت بالا با کارآمدی تضاد یا تناقضی ندارد یعنی می شود در یک انتخابات پر شور یک انتخاب کارآمد هم داشت که قاعدتا هدف هر نظام و آرزوی مردم هر کشوری است. بلکه منظور این بود که مشارکت بالا نمی تواند جای انتخاب کارآمد را بگیرد و در وضعیت فعلی سرمایه اجتماعی را اساسی ترمیم کند . 

همچنین این تصور هست که اگر نوع نگاه فردِ منتخب، انقلابی یا مطابق با نظر نهادهای حاکمیتی باشد، مشکلات حل خواهد شد. فرض بفرمایید که در انتخابات 1400 یک فرد بسیار مومن و انقلابی پیروز میدان شود. اما او در چهار سال آینده ( و چه بسا دو سال آینده ) با توجه به وضعیت بد اقتصادی کشور که میراث به جا مانده از 8 سال دولت آقای روحانی است و تحریم های فلج کننده ، نتواند کارآمدی لازم را در مدیریت کشور ایجاد کند. مردم هم که شاهد ایجاد تغییر مدیریتی در انتخابات 1400 به نفع جریان انقلابی بوده اند باز هم با ناکارآمدی مواجه شوند. در نتیجه سرمایه اجتماعی نظام کم خواهد شد و با توجه به وضعیت فعلی آن، ما وارد شرایط بحران و احتمالا وضعیت تنفر از نظام سیاسی کشور خواهیم بود. همین مساله در مورد انتخاب گزینه دیگر یعنی یک اصلاح طلب با درجه ی کمتری ولی باز هم قطعی، شکل خواهد گرفت و اگر او هم ناکارآمد باشد ، وضعیت بهتر از گزینه اول نخواهد بود.  

پس به نظر می رسد کارآمدی شاه کلید انتخابات 1400 و شاه کلید حفظ سرمایه نظام و ادامه ی ثبات سیاسی کشور خواهد بود. و مساله ی حیاتی ( بر روی کلمه حیاتی تاکید دارم) در انتخابات 1400 برای نظام جمهوری اسلامی ونیروهای انقلابی و حتی مردم باید «کارآمدی » باشد. چه اینکه منتخب مردم انقلابی یا غیر انقلابی باشد فرقی نمی کند. اگر  کارآمد نباشد، موجب یک فاجعه در سرمایه اجتماعی در نظام و شروع یک پایان خواهد بود. 

حالا چه شخصی واقعا کارآمد است؟ 

کارآمدی معانی متفاوتی دارد اما یک رییس جمهور کارآمد کسی است که از لحاظ سیاسی، اجرایی و اجتماعی بتواند از حداکثر توانایی و مهارت های حرفه ای افراد جامعه و ظرفیت های کشور برای انجام ماموریت های ملی ( و بین المللی ) کشور و رسیدن به اهداف جمهوری اسلامی استفاده کند. دقت داشته باشید که  "هدف جمهوری اسلامی عبارت است از رسیدن به آرمانهای اسلام، یعنی سعادت مادّی و معنوی بشر، یعنی پیشرفت در امور زندگی مادّی و معنوی"( مقام معظم رهبری19/10/1392) 

از این رو کارآمدی رابطه ی تنگاننگی با توانایی مدیریتی و قابلیت های اجرایی شخص دارد. 

حالا سوال این است که از کجا بفهمیم که یک شخص کارآمدی دارد یا نه ؟ 

الف- باید شخص مورد نظر کارنامه ی خوب و قابل قبولی در عرصه اجرایی و مدیریتی داشته باشد و گرنه همه ادعای کارآمدی دارند اما کارنامه ی کارآمد بسختی پیدا می شود. 

ب- کارآمدی باید در طول زمان شکل گرفته باشد. کارآمدی در یک دوره محدود نمی تواند ملاک خوبی برای کارآمدی در یک دوره هشت ساله در قامت رییس جمهوری باشد. ( لازم هست اما کافی نیست) 

ج- کارآمدی باید در عرصه های مختلف باشد. چه بسا یک شخص در عرصه ای بسیار کارآمد ولی در عرصه ی دیگر بشدت ناکارآمد باشد. شخص مطلوب کسی است که در عرصه های مختلف کارآمدی خود را اثبات کرده باشد.

د- در انتخاب یک رییس جمهور کارآمد، دقت به سابقه ی کارآمدی در عرصه هایی که با سیاست مرتبط هستند بشدت لازم و ضروی است. زیرا جنس ریاست جمهوری با کارهای مدیریتی، اجرایی، عمرانی و فرهنگیِ دیگر یک تفاوت مهم دارد. در ریاست جمهوری شما با طیف های مختلف سیاسی مواجه هستید. خاصه اینکه یک رییس جمهور باید از ظرفیت همه این جناح های سیاسی هم استفاده کند. عمدتا یک مدیر موفق عمرانی یا اجرایی هیچگاه با تنوع افراد و منش های سیاسی مواجه نیست یا اگر مواجه باشد عموما تاثیر مستقیمی بر عملکرد وی ندارد.  

هـ - فرد کارآمد باید نگاه درستی به مساله مبارزه با فساد داشته باشد. باید عزم او در مبارزه با فساد دیده شود. زیرا یکی از مهم ترین موانع کارآمدی در نظام فعلی سیاسی کشور وجود شبکه های فساد و کسانی است که ظرفیت های نظام را برای منافع فردی خودشان می بلعند و چیزی برای مردم باقی نمی گذارند. فساد می تواند کارآمدی یک رییس جمهور را بشدت کاهش دهد.  

و - فرد کارآمد باید بتواند از ظرفیت گرایش ها و نگاه های مختلف استفاده کند. از آنجایی که منتخب قرار است رییس جمهور یک کشور شود، باید بتواند تفاوت ها و تناقض های قومیتی، فرهنگی، مذهبی، و اجتماعی را درک کند و کارنامه ی مشخص و قابل قبولی در استفاده از تمام نگاه ها و نگرش ها داشته باشد. رییس جمهوری که بخواهد از یک حزب ( مثلا فقط انقلابی ها یا فقط اصلاح طلبان یا فقط ...) یا قوم خاص یا نگاه محدود در کشور استفاده کند بخش عمده ای از کارآمدی را فدای نگاه ویژه ی خودش کرده است.

به نظرم با این معیارها پیدا کردن فرد مناسب برای ریاست جمهوری سخت نباشد. فقط باید دقت کنیم که سیاست، عرصه ی ممکن هاست. باید نگاهمان به آرمان ها باشد اما در عرصه واقعیت ها و ممکن ها حرکت کنیم. در سیاست بدنبال یک ایده آل گشتن عموما نتایج فاجعه باری به همراه دارد. باید بر روی معیار کارآمدی ( که اثبات کردیم حیاتی است) تمر کز کنیم و بهترین نمره را انخاب کنیم. 

شاید نمره فرد مورد نظر 20، 19 و یا حتی 17 هم نباشد اما شخصی را انتخاب کنیم که کارآمد باشد تا بتوانیم سرمایه اجتماعی از دست رفته را تا حدودی برگردانیم تا یک کامبک قهرمانانه داشته باشیم و گرنه با دست خودمان و با نیتی پاک! شروعی بر یک پایان را رقم زده ایم. و من الله التوفیق  

 * فعال رسانه ای و تحلیلگر سیاسی




0123

چاپ