دغدغه این یادداشت منافع ملی جمهوری اسلامی ایران است که به مفهومی غریب در ادبیات سیاسی کشور تبدیل شده، چراکه دایره نگاه و چشم انداز احزاب محدود به اطرافیان و هم حزبی ها شده است. کسانی که صددرصد شبیه آنها می کنند و حتی خطرناک تر از این، کسانی که صددرصد تابع افکار آنها و در خوش بینانه ترین حالت کسانی که پیشرفت کشور را تنها در راه و روش آنها می بینند.
در چین بعد از انقلاب کمونیستی نیز همین شیوه تجربه شد، که دنگ شیائوپینگ به دلیل افکار متفاوت با رهبران حزب و مائو، از قدرت کنار گذاشته شد، اما بعد از مرگ مائو، شیائوپینگ در راس قدرت قرار گرفت و با همکاری چوئن لای توانست زمینه های موفقیت چین امروز را به عنوان قدرت اقتصادی و صنعتی، پایه گذاری می کند. شیائوپینگ معتقد بود که چین باید به منظور بالا بردن نرخ رشد صنعتی خود سرمایه خارجی و فناوری پیشرفته غربی را به کشور وارد کند، و بهای واردات و فناوری می تواند از طریق افزایش صادرات و منسوجات و توسعه فناوری جدید و تولید کالاهای مصرفی قابل صدور با بهره گیری از صنایع و نیروی کار ارزان قیمت پرداخت گردد. چین اگر با رویکرد اجماع محور در سیاست خود پیش می رفت و سیاست حذف را پیش نمی گرفت، می توانست سی سال زودتر از دنگ و افرادی با نظرات او استفاده کند. اما چه چیز باعث می شود که افرادی با نظرات شایسته و متفاوت حذف شوند؟
ما در رقابت های حزبی می خواهیم که رقیب نداشته باشیم، تا تاخت کنیم و یکه بتازیم. لذا به راحتی و سخت اتهام می زنیم، به گونه ای که رقیب را کاملا منهدم کنیم. پس این سیاست ورزی و رقابت نیست، یک درگیری یا جنگ سیاسی است و زمانی که در سیاست رقابت ها بی چارچوب شود و از قواعد، قوانین و ملاحضات کشور و اخلاق خارج شود، در بسیاری از موارد تعادل جامعه را بهم ریخته و پهلو به امنیت خواهد زد.
میل و طمع ما به حفظ یا ماندن در قدرت، سایه ای بلند بر اراده ما به خدمت افکنده است. در حالی که سیاست در کشوری که نام خیابان های آن به نام بهشتی، مطهری و مفتح نام گذاری شده است، یعنی پذیرش واقعیت های کشور و سیاست ورزی نیز یعنی تدبیر و رفع چالش های پیش روی مردم، که مهم ترین جنبه و روش آن شنیدن دیدگاه های مختلف و اجماع و تفاهم همه پیشنهادهای موجود است.
همان گونه که سیاست رهبری در چیدمان غالب شوراهایی که تحت اختیار ایشان است، مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی یا مجمع تشخیض مصلحت نظام نیز به همین ترتیب است که از همه نگاه ها و رویکردهای مختلف، حضور داشته باشند.
البته این بدیهی است که سیاست عرصه ای برای حفظ یا کسب قدرت، و قدرت نیز به معنای تحلیل اراده خود به دیگران است. اما سیاست ورزی تا آنجا برای حاکمیت و ملت ها قابل قبول است که در چارچوب منافع ملی باشد و به امنیت جامعه خدشه وارد نکند. چراکه ممکن است، رقابت های مخرب حزبی تعادل قایق جامعه را بهم زده و آن را به سمت واژگونی هدایت کند.
البته این اجماع نخبگانی هرگز به این معنا نیست که به نظرات افراد ناشایست، بی تعهد و کسانی که ثابت کرده اند در راستای پیشرفت و تعالی کشور نظر نمی دهند و تنها دردشان منافع شخصی است، توجه شود. بلکه افرادی که تعهد لازم را داشته و تخصص را برای خدمت به ایران عزیز کسب کرده اند.
در این میان هیچ جریان، حزب، گروه و گرایش سیاسی حق مصادره کردن ارزش های انقلاب اسلامی را به نفع خود ندارد. چراکه پوشاندن خرقه انقلاب و آرمان های آن بر تن یک حزب سیاسی، مساوی است با پایین آوردن و ذبح کردن آن ارزش ها. بعضی از جریان های انقلابی حفظ وضع موجود و ثبات فعلی را به مثابه دفاع از انقلاب تصور می کنند و غافل از اینکه تفکر انقلابی و رهبر آن تنها در صورتی زنده است که پویا باشد و حرکت کند، که در غیر این صورت مدام در خود غرق شده و کوچک و محدود خواهد شد.
از همین روست که در دستگاه اجرایی کشور از آرمان صدور انقلاب و مبارزه با استکبار جهانی، به مبارزه با سیاست های آمریکا در منطقه و سپس مقابله با جریان های لیبرال و غرب زده داخلی محدود شده ایم و همچنان در حال ذوب شدن هستیم.
و اخیرا به بهانه هایی مانند تحریم و مشکلات اقتصادی، درگیر روزمرگی شده ایم. این روند ما را به پرتگاه خواهد برد، «چراکه وقتی قدرت اولویت باشد، حفظ وضع موجود ضرورت پیدا می کند که در ماهیت انقلاب گنجانده نخواهد شد.
سرنوشت انقلاب بدیهی است که به قدرت گروه یا حزب سیاسی گره نخواهد خورد و قدرت(به معنای کرسی های دولت و مجلس) برای انقلاب تعیین کننده نیست».
کارشناس ارشد روابط بین الملل
0123 قالیشویی محدوده اسکندری ۶۶۵۳۰۸۸۱