اخیرا توئیتی از بنده با مضمون نگرانی شدید از وضع فعلی و آینده سازمان صدا و سیما، مباحثاتی را در میان برخی از دلسوزان جبهه فرهنگی انقلاب در پی داشته و درخواست های مکرر برخی دوستان، مبنی بر بیان دلیل نگرانی من نسبت به رسانه ملی، موجب شد تا تصمیم بر نوشتن این یادداشت نمایم.
یکم. امروز جمهوری اسلامی با عظیم ترین، بیسابقه ترین و در عین حال، پیچیده ترین جنگ رسانهای روبروست که هدف اصلی آن عملیات روانی همه جانبه و فراگیر در جهت سرنگونی نظام جمهوری اسلامی است.
دوم. مهم ترین و پرظرفیت ترین دستگاه رسانهای جمهوری اسلامی برای مقابله با این جنگ رسانهای و دفاع از حیات نظام جمهوری اسلامی سازمان صدا و سیماست. به قول معروف، رستم هست و یکدست اسلحه!
سوم. صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، به رغم خدمات بزرگ و ارزشمندی که طی دهههای اخیر به انقلاب اسلامی و ملت ایران داشته است، به ویژه از دهه ۹۰ به بعد، با ضعف ها و آسیب های حرفهای، اعم از فنی و محتوایی روبرو بوده است. این ضعفها در سالهای گذشته به حدی بود که بسیاری از کارشناسان دلسوز جبهه فرهنگی انقلاب، چاره کار را تنها در تحول جدی و عمیق به منظور تقویت و ارتقای همه جانبه صدا و سیما خصوصا در ساحت محتوا توصیف میکردند.
چهارم. در آستانه تغییر رئیس محترم قبلی سازمان ( که البته نادیده گرفتن خدمات ویژه و دلسوزانه او علیالخصوص در عرصه سخت افزاری، اداری، مالی و مدیریتی بیانصافی است ) امیدهای فراوانی نسبت به رویکردها و اقدامات رئیس محترم جدید که از عناصر باسابقه و دلسوز سازمان صدا و سیما محسوب میشده و می شوند، پدید آمد.
پنجم. با وجود امیدهایی که با انتصاب رئیس تازه رسانه ملی بوجود آمده بود، مجموعه ای از اقدامات ناپخته و ناهوشمندانه مدیریتی، ( در معاونت سیاسی صدا و سیما ) که از یک سازمان حرفهای متوقع نبود، برخی از جمله بنده را نه فقط متحیر بلکه نگران ساخت تا اینکه اینجانب تصمیم گرفتم طی نامه ای سربسته،نگرانی خود را صریحاً به رئیس جدید سازمان منتقل کنم.
ششم. من که البته عضو شورای عالی سیاست گذاری سازمان نیز بودم، انتظار داشتم رئیس سازمان با آگاهی از سلوک قدیمی من نسبت به امور فرهنگی، اگر پاسخی نیز به نامه من نمی دهد، لااقل کمی به توصیه های حرفهای و مشفقانه بنده در میدان عمل ترتیب اثر دهد
هفتم. هر چه گذشت، احساس کردم نه تنها بنا بر توجه به توصیه های دلسوزانه نیست، بلکه به نوعی بر ادامه روند غیر منطقی که آثار زيانبارش در معاونت سیاسی سازمان هویدا شده بود اصرار وجود دارد.
هشتم. همه می دانند که رئیس محترم صدا و سیما، برادری را به عنوان همراه نزدیک خود تعیین کرده اند که از مجاهدان خوش ایده جبهه فرهنگی انقلاب به شمار میروند. با این حال، من ابایی ندارم که بگویم ایشان از جهات گوناگون، مناسب برخورداری در این جایگاه نیستند :
فاقد درک عمیق از دستگاه پیچیده رادیو و تلویزیون میباشند. از تجربه عملی کار حرفه ای در رادیو و تلویزیون بهره مند نمی باشند به دلیل نوع خلق و خو، قادر به ارتباط و تعامل حداکثری با عناصر توانا از طیف ها و سلایق گوناگون و استفاده از ظرفیت آنان در صدا و سیما نمی باشند. دچار نوعی توهم درباره مناسبات صدا و سیما و برخی مراجع و افراد هستند و همین امر مواجهه معقول ایشان با مسائل رسانه ملی را با اختلال روبرو کرده است. از سعه صدر کافی برای شنیدن صداهای متفاوت و احیاناً منتقد در مدیریت سازمان بیبهره می باشند.
نهم. برای من دور از انتظار نبود که قرارگرفتن آن برادر در جایگاه مزبور ( که می توانید بخوانید رئیس سازمان ) مشکلاتی را به زودی برای سازمان بوجود خواهد آورد لذا در نامه خود به رئیس جدید رسانه ملی، از ایشان خواستم تا ضمن حفظ استقلال فکری و مدیریتی خود، از آن برادر در جایگاه های متفاوتی ( از جمله ایدهپردازی ) استفاده کند و فرصت تحول در رسانه ملی را در یک مسیر علمی و عقلانی با استفاده از همه ظرفیت ها، از دست ندهد.
دهم. جدای از مشکلاتی که در معاونت سیاسی رخ داد که کم ترین اثر آن، کوچ برخی عناصر پیش کسوت و باسابقه از رسانه ملی، اشتباهات و خودزنیهای پرمخاطره بر روی آنتن، تمرکز گرایی و بستن باب تنوع و تکثرِ روشی و به تبع آن، نوآوری، خرابکاری دشمن در سیستم پخش، کم انگیزه و مضطرب شدن کارکنان، به تعطیلی کشاندن بعضی میزهای تخصصی، مرخص کردن برخی خبرنگاران خارجی رسانه ملی در کشورهای مهم، گیجی و عقب ماندگی در تحلیل بهروز تحولات جهانی، کم توانی در دفاع موثر از خدمات دولت جدید و پاسخگویی به شایعات و دروغ پردازی های وسیع و کم سابقه علیه نظام، متوقف کردن شبکه خبر و تبدیل آن به یک کانال پخش و غیره می باشد، امروز معاونت سیما نیز در معرض خطراتی به مراتب بدتر از معاونت سیاسی قرار گرفته است.
یازدهم. پیش از آنکه درباره مخاطرات بوجود آمده در معاونت سیما سخن بگویم، لازم است به برخی از آثار ضعف بر روی آنتن تلویزیون طی ماههای اخیر اشاره نمایم :
پخش سریال های غیر جذاب، کسل کننده، کممایه، نامرتبط با مناسبت ( چه در ایام نوروز و چه در ماه مبارک رمضان ) و مهاجرت بخش مهمی از بینندگان تلویزیون به سمت شبکه های ماهواره ای و یا سریال های نمایش خانگی، پخش پرتعداد سریال های تکراری، تداوم بازیگرمحوری در برنامهها، عبور پرتعداد شبکه ها از برخی خط قرمزهای آنتن در مسائل اخلاقی، شرعی، پوششی و …
دوازدهم. با وجود اشکالات متعددی که درباره عملکرد ۸ ماهه اخیر به اهم آنها اشاره کردم، تصور می شد، با کمی صبر و حوصله و اجازه به مدیران جدید، در آینده نزدیک، تدریجاً امکان تحقق شعارهای بزرگ در برنامه جدیدی که برای سازمان تهیه شده فراهم خواهد شد. اما اتفاقات اخیر در رسانه ملی این تصور را به هم ریخت.
سیزدهم. اتفاقی که طی هفته گذشته در صدا و سیما شاهد آن بودیم و می تواند ابعاد جدیدتری از آن در روزهای آینده رونمایی شود، انتصاب تعدادی از برادران عزیز عمدتاً از جبهه عزیز عماریون در پست های کلیدی صدا و سیما بود.
من به شخصیت مخلص و شریف این برادران بزرگوار و به برخی از خدمات ارزنده آنها در جبهه فرهنگی که از آنها به خوبی اطلاع دارم نمی پردازم اما انتصاب آنها را از چندین جهت برای رسانه ملی مخاطره آمیز و به شدت نگران کننده تلقی می کنم :
یک. بعضی از این برادران هیچ آشنایی تخصصی و عمیق با سیستم رادیو و تلویزیون ندارند.
دو. اکثر این برادران سابقه فعالیت کافی و سزاوارِ مسئولیتی که گرفتهاند در رادیو و تلویزیون ندارند.
سه. اکثر این برادران از یک گروه خاص به شمار می روند و انحصارگرایی توام با خشونتی (!) که چندسال پیش یکی از برادران به شکل توهم آمیزی نسبت به آن اظهار نگرانی کرده بود، در آینده کاری آنها قابل پیش بینی است.
چهار. این افراد فاقد هرگونه ایده و طرح پخته و چکشکاری شده ای برای ایفای نقش ممتاز در مسئولیتهای مهمی که گرفتهاند می باشند.
پنج. از همین الان زمزمه حذف گسترده برخی نیروهای زبده تلویزیون به اسم یکدستسازی فکری و مدیریتی در بدنه معاونت سیما که به تشدید مشکلات منجر خواهد شد، به گوش میرسد.
چهاردهم. همین الان ریخته شدن بخشی از آنتن و روند کاهشی بینندگان صدا و سیما آغاز شده و معلوم نیست با این نوع تصمیمات غیر حرفهای و عجیب، طی یکسال آینده چه سرنوشتی در انتظار صدا و سیماست؟ آیا وی.او.دی ها و پلتفرمهای صوت و تصویر در فضای مجازی اعم از ایرانی و غیر ایرانی، که همین الان در کیفیت و حجم تولیدات صوتی و تصویری و حتی سریال سازی از صدا و سیما جلو افتاده اند، فاتحه تلویزیون را خواهند خواند یا نه؟ آیا دشمن در شرایط تداوم ضعف رسانه ملی و کم کاری محرز آن در جهاد تبیین، بیش از پیش در مدیریت افکار عمومی، تشدید شکاف اجتماعی و غیره موفق خواهد بود؟
پانزدهم. ممکن است که در پاسخ به نقدها و نگرانی های من گفته شود که اجازه بدهید نیروهای جوان و انقلابی تازه نفس وارد صحنه شده و در یک فرایند آزمون و خطا تربیت شوند! در پاسخ عرض میکنم که اولاً. مگر صدا و سیما از نیروی جوان، انقلابی و با تجربه خالی بود که از بیرون سازمان برای سازمان نیروچینی شود؟ ثانیاً. برادران و خواهران عزیز! به والله ما فرصت آزمون و خطا نداریم و در شرایط فوق حساس و فوق حیاتی کنونی از جهات سیاسی، امنیتی، فرهنگی و اقتصادی، عملکرد هر ثانیه صدا و سیما برای نظام اسلامی معنادار و تعیین کننده است و نباید درباره آن تضییع وقت و خطا رخ دهد.
شانزدهم. بعضی از کاربران فضای مجازی در پاسخ توئیت اخیر من گفتند که چرا در دوره های مدیریتی گذشته در برابر اوضاع نامطلوب و مخاطره آمیز صدا و سیما اظهار نگرانی نکردی و چرا حالا نطقت باز شده و غیره! خدمت این بزرگواران عرض می کنم که اظهار نگرانی و نقد کردم؛نه یکبار بلکه ده بار این کار را کردم اما به اندازه ای که الان شرایط کشور را حساس می دانم و وظیفه دانستم تا مبادرت به علنی کردن نگرانی و نقد خودم بکنم آن موقع درست یا غلط، به میزان اکنون شرایط کشور را حساس نمی دانستم.
هفدهم. دوستان عزیز! صدا و سیما جای ماجراجویی نیست و امروز می بایست قوی ترین، زبده ترین، مجرب ترین و عاقل ترین عناصر رسانه ای جبهه انقلاب از طیف های گوناگون در رسانه ملی جمع شوند و با عالی ترین سطح از هماهنگی و صمیمیت، و با واقع بینانه ترین و مبتکرانهترین طرح ها، تمام استعداد صدا و سیما را در جهت تحقق اهداف انقلاب، تحقق منافع ملی و عبور از گردنههای سختِ پیش رو بسیج نمایند.
هجدهم. از خداوند متعال برای خودم عاقبت بخیری مسألت دارم و در پیشگاه الهی شهادت می دهم که نه قبلا و نه الان هیچ تمایل یا منفعتی در نقش آفرینی در صدا و سیما احساس نکرده و نمی کنم و این مطالب را صرفاً از باب دلسوزی و اصلاح وضعیت رسانه ملی بیان نمودم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
رضا غلامی ۲۷ اردیبهشت
0123 قالیشویی محدوده ستاری ۲۲۴۷۵۶۳۷