زوایای جدید از ۳ قتل در یک خودرو / قالیشویی اصل تهران / قالیشویی محدوده پاچنار

خراسان نوشت: تحقیقات گسترده کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی درباره پرونده قتل مسلحانه سه مرد که بیست و چهارم اردیبهشت گذشته در بخش رضویه مشهد رخ داد، با دستگیری عاملان این جنایت وحشتناک که دو برادر به نام‌های «حسن و حسین-خ» بودند در حالی ادامه یافت که در نهایت سه قبضه سلاح جنگی و یک قبضه سلاح شکاری وینچستر نیز از متهمان کشف و ضبط شد.

این گزارش حاکی است، روند تحقیقاتی این پرونده جنایی با دستور قاضی علی اکبر احمدی‌نژاد به بازسازی صحنه قتل مسحانه کشید تا متهمان چگونگی و جزئیات این حادثه هولناک را مقابل دوربین قوه قضاییه تشریح کنند. در همین حال برای حفظ امنیت محل بازسازی صحنه جنایت و پیشگیری از هر گونه رخداد‌های تلخ دیگر با تدابیر و دستورات ویژه مقامات قضایی، تک تیرانداز‌های پلیس در ساختمان‌های مرتفع مستقر شدند و دیگر نیرو‌های انتظامی نیز برای کنترل جاده‌ها و محل وقوع قتل به یاری کارآگاهان اداره جنایی آمدند. همزمان با آغاز بازسازی صحنه قتل، ابتدا کارآگاه سرهنگ، ولی نجفی (افسر پرونده) به بیان خلاصه‌ای از محتویات پرونده و چگونگی دستگیری عاملان این جنایت در کلبه جنگلی شهر گرگان پرداخت و در ادامه قاضی شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد با تفهیم مواد قانونی و اتهام سه قتل عمدی به دو برادر از آنان خواست، حقیقت ماجرا را بیان کنند چرا که اظهارات آنان در مراحل دیگر دادرسی مورد استناد قضایی قرار می‌گیرد.

ابتدا «حسین-خ» با بیان این که ۳۲ ساله و متاهل است با اشاره مقام قضایی مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاد و درباره روز حادثه گفت: آن روز با «محمد-ب» (مقتول ۵۰ ساله) که از بستگان برادرم است، تلفنی تماس گرفتم، اما نمی‌دانستم او در کنار مردی به نام «علی-ت» نشسته است! ما از قبل با «علی-ت» اختلاف داشتیم و کدورتی بین ما وجود داشت. زمانی که مشغول گفتگو با محمد بودم او گفت که «علی-ت» نیز در کنارش حضور دارد! با شنیدن این جمله او را نکوهش کردم که چرا نزد علی رفته است! ولی محمد از پشت خط به من گفت که «علی» صدای مرا می‌شنود! او این را گفت تا من جمله یا کلمه زشتی را به کار نبرم! ولی من که نمی‌دانستم او صدای مرا می‌شنود جملاتی را بر زبان راندم که موجب دلخوری و کدورت بیشتر شد. در این هنگام علی گوشی را از محمد گرفت و با من در نزدیکی منزلش قرار گذاشت تا حرف هایمان را رو در رو بزنیم. من هم بی درنگ به روستای خادم آباد (محل زندگی علی-ت) رفتم. به آن جا که رسیدم درگیری شروع شد و علی به همراه پسر و دیگر نزدیکانش با بیل و چوب به سوی من حمله کردند و مرا کتک زدند.

من هم با برادرم «حسن» تماس گرفتم و ماجرا را برایش شرح دادم. او با اسلحه شکاری وینچستر به محل آمد و گلوله‌ای هوایی شلیک کرد این در حالی بود که طرف‌های مقابل نیز با کلت جنگی تیر هوایی شلیک کرده بودند. متهم پرونده جنایی ادامه داد: در همین هنگام خودروی گشت نیرو‌های انتظامی رسید و من و برادرم به سمت زمین‌های کشاورزی فرار کردیم و در آن جا با برادر دیگرمان به نام «علی» تماس گرفتیم. وقتی او نزد ما آمد ابتدا ما را به آرامش دعوت و بعد هم شروع به نصیحت کرد که دعوا عاقبت خوشی ندارد. مادرمان مریض است و... او که از ما بزرگ‌تر است همچنین از ما خواست به خانه بازگردیم تا شب با «علی-ت» در این باره صحبت کند! چرا که معتقد بود این گونه نزاع‌ها بار‌ها رخ داده است و چیزی جز بدبختی و زندان به دنبال ندارد!

خلاصه برادرمان با گفتن این جملات از ما جدا شد و ما هم تصمیم به بازگشت گرفتیم، اما در همین لحظه یکی از خواهرزاده‌های «علی-ت» به نام «محمدرضا» با برادرم «حسن» تماس گرفت و با حالتی تهدیدگونه گفت: «یا بروید با هم آشتی کنید یا به در منزلتان می‌آییم!»

این جمله اش خیلی به من برخورد و با او قرار گذاشتیم تا در شهرک یکدیگر را ملاقات کنیم! بلافاصله اسلحه کلاشینکف و کلت جنگی را برداشتیم و سوار بر پژو پارس به طرف شهرک حرکت کردیم. من اسلحه را روی پایم گذاشته بودم و رانندگی می‌کردم که ناگهان خواهرزاده‌های «علی-ت» را درون پژو پارس «محمد-ب» دیدیم که در مسیر شهرک بودند. محمد که رانندگی خودرو را به عهده داشت با دیدن ما از سرعت خودرو کاست و من هم در کنار او توقف کردم. بی درنگ از پشت فرمان بیرون پریدم و خودرو را دور زدم تا به سمت سرنشین جلو برسم. دیگر نفهمیدم چه می‌کنم و شروع به شلیک کردم. برادرم حسن نیز با کلت جنگی شلیک می‌کرد.

در این هنگام قاضی احمدی نژاد پرسید آیا اسلحه کلاشینکف روی شلیک رگباری بود؟ که متهم پاسخ داد: نه! رگباری شلیک نکردم، اما آن قدر پشت سر هم گلوله‌ها را شلیک می‌کردم که صدای رگباری می‌داد. متهم ۳۲ ساله در ادامه اعترافاتش افزود: پس از آن هم از محل گریختیم و با خودروی پژو ۲۰۷ یکی از دوستانمان به کاشمر رفتیم و با کمک دوست کاشمری که قبلا در زندان با هم آشنا شده بودیم به تهران و شمال کشور گریختیم که در نهایت نیز چند روز بعد داخل کلبه جنگلی دستگیر شدیم! گزارش اختصاصی خراسان حاکی است، در ادامه بازسازی صحنه جنایت، «حسن» (دیگر متهم پرونده جنایی) نیز ضمن تایید اظهارات برادرش به شلیک گلوله با اسلحه کلت جنگی در صحنه جنایت اعتراف کرد. در همین حال قاضی احمدی نژاد پرسید: چرا بلافاصله به سوی سرنشینان خودرو شلیک کردید و فرصت گفتگو ندادید؟ «حسین» (متهم پرونده) گفت:، چون آن‌ها هم مسلح بودند و اگر ما شلیک نمی‌کردیم آن‌ها ما را می‌کشتند!

مقام قضایی گفت:، ولی طبق بررسی‌های دقیق قضایی هیچ گونه سلاحی از مقتولان کشف نشد، که متهم پاسخ داد: وقتی به پژو پارس شلیک کردیم سرنشینان یک دستگاه خودروی ۲۰۶ نیز در همان نزدیکی بودند، ولی جرئت نداشتند جلوتر بیایند، بعد از فرار ما از صحنه حادثه احتمالا اسلحه مقتولان را با خود برده اند! با وجود این ما قصد کشتن آن‌ها را نداشتیم!

قاضی احمدی نژاد سوال کرد: «محمد-ب» که از بستگان خودتان بود چرا او را به قتل رساندید؟ حسن (متهم دیگر) گفت: او را که اصلا نمی‌خواستیم آسیب ببیند. او از بستگان برادرم «علی» بود، اما آن لحظه حسین به خاطر کتکی که خورده بود، خیلی عصبانی بود و متوجه شلیک هایش نمی‌شد!

با پایان یافتن اظهارات متهمان، قاضی ویژه قتل عمد نیز با دستور بازداشت موقت، آنان را روانه زندان کرد تا دیگر مراحل دادرسی سه قتل مسلحانه در یک خودرو طی شود.





چاپ